
شوق زيارت امام حسين(ع)، همواره در دل و جان دوستداران آن حضرت شوري عظيم برپا مي کند و همين اشتياق وصف ناپذير سبب مي شود، هر سال، در روز اربعين شهادت امام حسين(ع)، کربلا به ميعادگاه ميليون ها عاشق و شيفته حضرت و مکتب انسان ساز ايشان تبديل شود.
عاشقاني که خود را از راه دور و نزديک براي کسب فضايلي که اهل بيت(ع) در تبيين اهميت کم نظير زيارت امام حسين(ع) بيان کرده اند، به کربلا مي رسانند.
اما زيارت حضرت سيدالشهداء(ع) محدود به زمان و مکان خاصي نيست.
پس خوشا به حال آنانی که در این ایام حسینی می شوند و با قفله عشق همراه می شوند...
و بالاتر ؛
خوشا به حال آنانی که حسینی می مانند و با انتخاب راه سید الشهدا(ع) ادامه اش می دهند ...
سلام ، راستش من که سنم به اون موقع ها قد نمیده ، که بدونم بچه ها توی جبهه شب یلدا میگرفتن یا نه ؟ اما به نظر من فکر کنم اونا هم شب یلدا داشتن ، البته بجای هندوانه ، مین هندوانه ای داشتن به جای انار ، بمب اناری داشتن ، بجای آجیل ، گلوله و خمپاره داشتن ، بجای سرگرمی ، ذکر و یاد خدا داشتن ، بجای صحبت کردن ، خشم شب داشتن ، بجای ..... و خیلی چیزای دیگه ، بیاین امشب را مثل شهدا صبح کنیم ، مثل اونموقع که بچه ها تا صبح ذکر خدا میگفتن و نماز شب میخوندن ، تا صبح طلب مغفرت میکردن واشک میریختن...
برای شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
امام علی علیه السلام: «مجاهدی كه در راه خدا به شهادت رسیده باشد، پاداشش بیشتر از كسی نیست كه بتواند گناه كند و پاكدامنی ورزد».
بیاید این تک تیر انداز رو بشناسیم؟
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
شهید زرین تک تیراندازی بود که صدام برای زنده و مرده آن جایزه گذاشته بود .
روحش شاد و یادش گرامی باد

بهش گفتم : بابا این چه حرفیه قراره از تلویزیون پخش شه ها یه جمله بهتر بگو برادر ...
با همون لهجه اصفهونیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه بجای کمپوت به من رب گوجه افتاده...
آنانی که برای من و شما جنگیدن،سختی کشیدن،تیکه تیکه شدن، زنده زنده سوختن،و زنده زنده توسط بعثی ها زیر انبوهی از خاک شدن!!کسایی که با دیدن عکسشون شرمنده میشیم که آیا واقعا حقشون رو ادا کردیم یانه!! یا اصلا حقی به گردن ما دارن؟؟؟!

ميدونم چي جواب شهداروبگم ..!!!
دوستم اومده ميگه اگه يه روز شهدا بپرسن چي كارانجام دادي براما جوابشونو داري؟
منم مثل مرد پريدم وسط حرفشو گفتم بله كه مي دونم چي جوابشونو بدم خيلي هم آسونه
ميگم ببخشيد شما خون داديد و من فقط نگاه كردم و شنيدم تواز مرز من دفاع كردي كه يه وقت ناموسم بی چادر ازخونه نره بيرون
تو باصداي الله اكبر وياحسين ويااباالفضل رفتي توميدون؛منم هيچ وقت هندزفري از گوشم نميفته يكسره
صداي دلنشين موسيقي توي گوشمه ودارم بااين صداازمرزم دفاع مي كنم
تو خون در راه مادادي منم براي دوست دخترم اس ام اس دادم و عشق كردم
شهيد جان جوابت اينه!!! كه تو باچشمات معنويات و عشق ديدي منم آره عشقو ديدم اما به نگاه كردن به نامحرم
به نگاه كردن به فيلم های.....آره دقيقاًمنم از ميهنم دفاع كردم
pdf کتاب خاک های نرم کوشک نوشته سعید عاکف برای اولین بار توسط وبلاگ شناخت رهبر آماده دانلود شده است . این کتاب بسیار تأثیر گذار است . خواندن این کتاب را که پرتیراژترین کتاب دفاع مقدس است به همراه دیگر کتاب های آقای سعید عاکف به شما دوست عزیز توصیه می کنم .
مقام معظم رهبری در جمع فیلم سازان و کارگردانان سینما و تلویزیون در تاریخ بیست و ششم خرداد هشتاد و پنج در مورد این کتاب می فرمایند:
الان چند سالی است که کتابهایی درباره سرداران و فرماندهان باب شده و مینویسند و بنده هم مشتری این کتابها هستم و میخوانم.
بعضی از اینها را من خودم از نزدیک میشناختم و آنچه در باره شان نوشته شده، روایتهای صادقانه و بسیار تکان دهنده است – این هم حالا آدم میتواند کم و بیش تشخیص دهد که کدام مبالغهآمیز است و کدام صادقانه است – آدم میبیندبرخی از این
شخصیتهای برجسته، حتی در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمدهاند؛
این اوستا عبدالحسین برونسی، یک جوان مشهدی بنا، که قبل از انقلاب یک بنا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشتهاند و من توصیه میکنم و واقعا دوست میدارم شماها بخوانید. من میترسم این کتابها اصلا دست شماها نرسد. اسم این کتاب «خاکهای نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده. ایشان اول جنگ وارد میدان نبرد شده بود و بنده هم هیچ خبری نداشتم.
بعد از شهادتش، بعضی از دوستان ما که به مجموعههای دانشگاهی و بسیج رفته بودند و با این جوان بیسواد – بیسواد به معنای مصطلح؛
البته سه، چهار سالی درس طلبگی خوانده بوده، مختصری هم مقدمات و ابتدایی و اینها را هم خوانده بوده – صحبت کرده بودند، میگفتند آنچنان برای اینها صحبت میکرده و حرف میزده که دلهای همه اینها را در مشت میگرفته.
دانلود در ادامه مطلب
به راستی که هر دو روبه سوی قبله اند ، اما این کجا و آن کجا؟
این در حال سجود و عبادت خالق و آفریدگار جهان ...
آن در حال گناه و معصیت و پیروی از شیطان ...
این در حال بندگی خــدا ...
آن در حال بندگی شیطان ...
این در حال پرداختن به روح و روان معنوی ...
آن در حال پرداختن به جسم و دنیای مادی ...
این در حال کاشت بذر و پرورش درخت ...
آن در حال کندن گل و بوته ها و پرورش آفت ...
این در حال ساخت بنا ...
آن در حال تخریب بنا ...
این در حال اتصال به خدا ...
آن در حال انفصال از خدا ...
این نــــمـاز [نــه + مـاز = پیچ و خم ندارد] ...
آن بــــمـاز [بــه + مـاز = پیچ و خم دارد] ...
عاقبتِ این ، ورود به بهشت و روبه رویی با خدا ...
عاقبتِ آن ، ورود به جهنم و روبه رویی با شیطان ...

سبک زندگی بسیجی- برخی مقامات آمریکایی در حالی از ترور سردار سلیمانی سخن میگویند که مقام معظم رهبری چهار مرتبه سردار سلیمانی را “شهید” و “شهید زنده” خطاب کرده و راجع به ایشان و همرزمانشان فرمودهاند: “خدای متعال میخواست اینها زنده بمانند و برکاتشان برای کشورشان و دنیای اسلام ادامه پیدا کند.”

سالهای حماسه را هنوز به یاد داریم. سالهایی که هر از چند گاهی سکوتش را صدای خمپاره ها و موشک ها می شکست و آرامش ما یاد خدا و ذکر او بود. هنوز به خاطر داریم سالهایی را که برای عده ای هشت سال دوری از کشور بود تا آرامش یابند و آرامش عده ای دیگر فرستادن جوانهایشان در لبیک به ندای امام. از خاطرمان نرفته و نخواهد رفت جانفشانی رزمندگانی که با لباس خاکی فرشی به عرش رفتند و ره صد ساله را یک شبه طی نمودند.
از یادمان نرفته و نخواهد رفت سنگرهایی را که زیارت عاشورا ذکر علی الدوام اهلش بود. بسیجیانی که گاه از نماز شبهایشان شهادت طلب می کردند و آن آخرین نمازشان می شد.

خردسال ترین شهید دفاع مقدس،
نامش حسین بود
اهل شهرستان جم(استان بوشهر)،
در دوازدهمین بهار عمرش دست پدر را می گیرد به محل اعزام می برد تا رضایت دهد.
برای رفتن،
عملیات بیت المقدس حسین را به آرزویش رساند
شب عملیات گفتند حسین نیا،
حسین گفت: من برای سقایی شما می آیم.
حسین تیربارچی را به هلاکت رساند تا گردان در محاصره را نجات دهد.
رزمنده ای آب خواست...
حسین آب آورد
سر حسین بالا آمد
خمپاره ای ...
اینگونه بود که حسین حسینی شد.
گرامی باد یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهید حسین صافی.
پس بهتره
.
.
.

به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان. شرایط برام خیلی سخت بود.از یه طرف آب و هوا غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه ی بداخلاق. یه روز دیگه طاقتم طاق شد و گفتم:" زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت شده". حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد. دو ماه از رفتنمون به خونه دوم گذشته بود که فهمیدم اجاره ای که واسه این خونه می ده از حقوق ماهیانه اش بیشتره.
بهش گفتم:" خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه.نمی خوام بیشتر از این اذیت بشی".
گفت:" نمی خوام همسری که تموم قوم و خویشش رو ول کرده و به خاطر من به یه زندگی ساده تن داده و از شهر خودش دور شده رو، ناراحت ببینم".
خاطره ای از شهید حسین تاجیک/همسفر شقایق،ص276
مقام معظم رهبری:
اگر در جامعه ای خانواده مستحکم شد و زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت کردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همکاری هم مشکلات را برطرف نموده و فرزندان را تربیت کردند، جامعه ای که اینطور خانواده ها را داشته باشد به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد.

زندگی نامه
وی فرزند محمد تقی است که در خانواده ای مذهبی د ریکی از روزهای بهاری اردیبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قیام درخانه ای محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین به فوز شهادت نایل آمد، با صفا وصمیمیت ودر زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان ، سپری کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی واول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراین شهر گذراند. درهمین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. شخصیت او با داشتن خانواده ای متدین ومذهبی و شرایط خاص شهر مقدس قم و نیز زمینه مساعد روحی به گونه ای شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنی اسلام بود.

درباره آيه 8 سوره تحريم تفاسير و بحث هاي زيادي وجود دارد. در اين مجال كوتاه، تنها يكي از كاربردي ترين روش هاي عمل به اين دستور الهي و نتيجه آن را به حضورتان تقديم مي كنيم. جواد عنايتي ، از اهالي كاشان ،تصميم مي گيرد به فرمان الهي در سوره تحريم عمل كند
سبک زندگی بسیجی: بسياري از ما، اين فرمايش خداوند عالميان در سوره تحريم، آيه 8 را شنيده و خوانده ايم كه :
«يا أيُّهَا الذِّينَ آمَنُوا تُوبُوا إلي اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسي رَبُّكُمْ أنْ يُكَفِّرَ عَنكُم سَيِّئاتِكُم وَ يُدخِلَكُم جَنَّاتٍ تَجري مِن تَحتِها الأنهارُ»
اي كساني كه ايمان آورده ايد! توبه كنيد، توبه اي خالص، اميد است [با اين كار] پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايي از بهشت كه نهرها از زير درختانش جاري است، وارد كند.»
پيرامون اين آيه بحث ها و روايات تاريخي و كلامي زيادي وجود دارد كه براي اطلاع از آنها مي توانيد به كتب تفسير و منابع فقهي مراجعه كنيد. در اين مجال كوتاه، تنها يكي از كاربردي ترين روش هاي عمل به اين دستور الهي و نتيجه آن به حضورتان تقديم مي شود. باشد كه در دل هاي سياه ما غرق شده گان در گرداب عادات سخيف انساني كارگر افتد:
جواد عنايتي، يك بسيجي از اهالي كاشان، در بهار سال 1363 هجري شمسي، تصميم مي گيرد به فرمان الهي در سوره تحريم عمل كند و اين تصميم خود را اين گونه مكتوب مي كند:
اين جانب جواد عنايتي در روز يكشنبه، تاريخ 9 /2/ 63 در ساعت 5/5 بعد از ظهر توبه كردم و از اين تاريخ به بعد هرگز دنبال گناه نمي روم.
جناب جواد عنايتي، حدود دو سال و نه ماه بعد، به تاريخ ۲۱ دي ماه سال ۱۳۶۵ طي عمليات كربلاي ۵ در شلمچه مزد خود را دريافت مي كند و بال در بال فرشتگان مي گشايد.
.: Weblog Themes By Pichak :.