اسلایدر

رهبر انقلاب:

پرداختن به مسئله ى تکفیر، چیزى است که بر علماى دنیاى اسلام و زبدگان و فرزانگان دنیاى اسلام تحمیل شده است؛ این را دشمن به صورت مشکل دست ساز وارد دنیاى اسلام کرده است و ناچاریم به آن بپردازیم، لکن مسئله ى اصلى، مسئله ى رژیم صهیونیستى است؛ مسئله ى اصلى، مسئله ى قدس است.



تاريخ : جمعه 22 آذر 1393برچسب:, | 20:6 | نويسنده : علی معصومی |
 
 
  درحالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت : من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم . اونم اینکه وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستشو اون کاغذ روشو نکَنید .

بهش گفتم : بابا این چه حرفیه  قراره از تلویزیون پخش شه ها یه جمله بهتر بگو برادر ...
با همون لهجه اصفهونیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه بجای کمپوت به من رب گوجه افتاده...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 آذر 1393برچسب:, | 20:50 | نويسنده : علی معصومی |

آنانی که برای من و شما جنگیدن،سختی کشیدن،تیکه تیکه شدن، زنده زنده سوختن،و زنده زنده توسط بعثی ها زیر انبوهی از خاک شدن!!کسایی که با دیدن عکسشون شرمنده میشیم که آیا واقعا حقشون رو ادا کردیم یانه!! یا اصلا حقی به گردن ما دارن؟؟؟!



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 10 آذر 1393برچسب:, | 20:48 | نويسنده : علی معصومی |
اراده کنید تا متحول شوید


اراده کنید تا متحول شوید    


 برچسب‌ها، باور آفرین و شخصیت سازند. ما در مسیر کمال، از این تکنیک برای تهذیب نفس و ساختن هویت و شخصیت جدید و باورهای عالی استفاده می‌کنیم. در این مقاله راجع به دو ویژگی تفکر و توکل صحبت می‌کنیم که اگر با تمرین و مراقبت، آن‌ها را در خود ایجاد کنید، زندگی‌تان رنگ و بویی دیگر می‌گیرد.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 4 آذر 1393برچسب:اراده,بسیج,سبک بسیجی و ارده, | 11:15 | نويسنده : علی معصومی |

چندی پیش سید علی عزیزی که کودک پنج ساله‌ای است، به همراه پدر خود برای اقامه نماز به حسینیه امام خمینی(ره) خدمت مقام معظم رهبری رفته بود.

وقتی آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی برای اقامه نماز وارد حسینیه می‌شوند؛ سید علی ۵ ساله دست پدر خود را رها می‌کند و به سمت ایشان
می‌دود و دست رهبر انقلاب را می‌گیرد.

سید علی که علی‌رغم سن کم خود حافظ ۵ جزء قرآن کریم نیز هست، خطاب به رهبر انقلاب می‌گوید: "آقا می‌شود چفیه‌تان را به من بدهید؟
شدن چفیه رهبری واقعه‌ای بوده که او بارها از تلویزیون آن را تماشا کرده است.

 

 

مقام معظم رهبری پاسخ درخواست سیدعلی را با لبخندی داده و خطاب به همراهان خود می‌گویند که ” چفیه را بدهید به آقا”. پدر سید علی در خاطره‌ای
می‌گوید: از آن به بعد هر وقت با این بچه هم کلام می‌شوم او به من می‌گوید که "آقا به من گفتند آقا”.

در ادامه ماجرای دیدار این کودک با رهبر انقلاب در حالی‌که آیت‌الله خامنه‌ای دست نوازش بر سر او می‌کشیدند، سید علی ۵ ساله از ایشان می‌پرسد: "آقا شما که اینقدر مهربان هستید، چرا آمریکا اینقدر از شما می‌ترسد؟” که این سؤال با لبخند دیگری از سوی رهبر انقلاب مواجه می‌شود. در همین هنگام یکی از همراهان رهبر انقلاب در پاسخ به سؤال سید علی می‌گوید: "حضرت آقا آدم خوبی است؛ و چون از خدا می‌ترسد آن‌ها(آمریکایی‌ها) هم از آقا می‌ترسند”



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 24 آبان 1393برچسب:سوال جالب یک پسربچه 5 ساله از رهبر معظم انقلاب,سبك زندگي, | 13:28 | نويسنده : علی معصومی |
تاريخ : یک شنبه 18 آبان 1393برچسب:, | 19:23 | نويسنده : علی معصومی |
اما دوسه سال اول که می‌گذره و طلبه یه کم از نظر سن و سال بزرگ‌تر می‌شه به مرور مساله ازدواج براش مهم‌تر جلوه می‌کنه وجهت مشروعیت یابی این کار اولش با دوستان طلبه حرف ازدواج رو مطرح می‌کنه واینکه پیامبر ص فرموده که ازدواج سنت منه و هرکسی از این سنت دوری کنه از من نیست بعد می‌گن که در رساله داریم که هرکسی ترس از افتادن به گناه داشته باشه واجبه که ازدواج کنه و این آغاز ماجراست.
 
اساتید اخلاق که به حوزه میان برای سخنرانی یواشکی در برگه‌ای نوشته شده که نظرتون در مورد ازدواج در سن پایین چیه؟ اگه این استاد پاسخ مساعد بده خب دیگه نور علی نوره، چرا که یه استاد هم حمایت کرده اما اگه جوابش منفی باشه طلبه سعی می‌کنه یه جوری مشروعیت این جوابو زیر سوال ببره!
 
خلاصه این روند ادامه داره تا اینکه طلبه‌ها در سال چهارم کتاب نکاح که همون بحث‌های ازدواج باشه رو به‌عنوان متن درسی می‌خونن که البته عجب کتابی هم هست دیگه خیلی از طلبه‌ها خودشونو آماده ازدواج می‌کنن یواش یواش باید آستین بالا بزنن، بر همین اساس اکثر طلبه‌ها در سنهای بین۱۹ تا ۲۵ سال ازدواج می‌کنن البته یه عده‌ای هم هستن که به هر دلیلی در سنین بالا‌تر ازدواج می‌کنند.


ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 7 آبان 1393برچسب:, | 7:55 | نويسنده : علی معصومی |


تاريخ : چهار شنبه 7 آبان 1393برچسب:طلبه، بچه بسيجي،, | 7:43 | نويسنده : علی معصومی |

به نقل از "سبک زندگی بسیجی": این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار می‌شود. دعاهای بچه‌های دنیا را گِرد می‌آورند و برگزیدگان را به تبریز دعوت می‌کنند و به آن‌ها جایزه می‌دهند.

* آرزو دارم سر آمپول‌ها نرم باشد! (تاده نظر‌بیگیان، ۵‌ساله)

* خدای مهربانم، من در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد، فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! (نسیم حبیبی، ۷‌ساله)

* خدای عزیزم، من تا حالا هیچ دعایی نکردم. می‌تونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت می‌خوام صدای گریهٔ برادرکوچیکم رو کم کنی! (سوسن خاطری، ۹‌ساله)

* خدای عزیزم، در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد. آخر، او دندان مصنوعی دارد! (الناز جهانگیری، ۱۰‌ساله)

* آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدیِ من را از من نگیرند. آن‌ها هر سال عیدی‌هایی را که من جمع می‌کنم، از من می‌گیرند و به بچهٔ آن‌هایی می‌دهند که به من عیدی می‌دهند! (سحر آذریان، ۹‌ساله)

* ای خدا، کاش همهٔ مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند تا من مجبور نباشم در صف نان بایستم! (شاهین روحی، ۱۱‌ساله)

* خدایا، کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن، یادشون بره! (پویا گلپر، ۱۰‌ساله)

* خداجون، تو که این‌قدر بزرگ هستی چطوری میای خونهٔ ما؟ دعا می‌کنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی، ۱۰‌ساله)

* خدایا، یک برادر تپل به من بده! (زهره صبورنژاد، ۷‌ساله)

* ای خدا، کاری کن که دزدان کور شوند. ممنونم! (صادق بیگ زاده، ۱۱‌ساله)

* خدایا، در این لحظهٔ زیبا و عزیز از تو می‌خواهم که به پدر و مادر همهٔ بچه‌های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی «اکس جید» را بخریم و از درد و عذاب سوزن در شب‌ها رها شویم و در خواب شبانه‌مان مانند بچه‌های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا فرجی، ۱۱‌ساله)

* دلم می‌خواهد حتی اگر شوهر کنم، خمیردندان ژله‌ای بزنم! (روشنک روزبهانی، ۸‌ساله)

* خدایا، دست شما درد نکند. ما شما را خیلی دوست داریم! (صمصام رحیمی، ۶‌ساله)

* خدایا، تمام بچه‌های کلاسمان زن‌داداش دارند. از تو می‌خواهم مرا زن داداش‌دار کنی! (زهرا فراهانی، ۱۱‌ساله)

* خدایا، لطفاً وقتی بزرگ شدم، شغل من خوابیدن باشد. (فرامرز نصیر، 5‌ساله)

* ای خدای مهربان، من رستم دستان را خیلی دوست دارم. از تو خواهش می‌کنم کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم! (شایان نوری، ۹‌ساله)

* خدایا، من یک پراید سفید می خواهم. (معصومه سنقری 6‌ساله)



از: کتاب سومین جشنواره بین‌المللی دست‌های کوچک دعا.



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 24 مهر 1393برچسب:سبک زندگی بسیجی,دعای یک کودک ,دعای کودکان,دعا, | 8:34 | نويسنده : علی معصومی |



تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:ندای یک بسیجی,سبک مغز آدم کش,سبک زندگی بسیجی, | 17:39 | نويسنده : علی معصومی |
صفحه قبل 1 صفحه بعد