به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) :
امیر حاج امینی از جمله دلاورمردان عرصه دفاع مقدس است.
وی در عملیات کربلای ۵ و در شلمچه،جنوب کانال پرورش ماهی در تاریخ ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
دو عکس از شهید امیر حاج امینی بیسیمچی گردان انصار از لشگر۲۷ محمد رسول الله (ص)است،
که توسط آقای احسان رجبی به ثبت رسیده است.
این دو عکس ازجمله تاثیرگذارترین عکسهای گرفته شده از شهدای دفاع مقدس است.
نقل قولی از برادر شهید:
روزی سر مزار امیر نشسته بودم دیدم جوانی با ظاهری حزباللهی مانند کنار من آمد و گفت:
«شما با این شهید نسبتی دارید؟!»
گفتم: «من برادرش هستم»،
او گفت: «حقیقتش من از اول مسلمان نبودم اما بنا به دلایلی
به اجبار و به ظاهر مسلمان شدم اما قلباً مسلمان نشده بودم
تا اینکه برحسب اتفاق عکس برادر شما را دیدم،
وقتی عکس را دیدم حال عجیبی به من دست داد. انگار این عکس با من حرف میزد،
پس از آن قلباً به اسلام روی آوردم و الآن مدتی است که هر پنجشنبه به اینجا می آیم.»-بهشت زهرا/ قطعه۲۹٫
وصیت نامه شهید امیر حاج امینی:
سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او.
بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم میدهد،
برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیدهام و آن در این جمله خلاصه میشود: ” خدایا! عاشقم کن.”
از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم،
آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود.
به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛
جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام؛
یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛
پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است
و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟
دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم.
لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام.
پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای،
پس مرا به آرزویم که… برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم،
پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت… .
دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم،
وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد.
ای حسین!
ای مظلوم کربلا!
ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او)
شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا… .
بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛
زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛
زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم
و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛
ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد.
خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.
همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی
اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم.
می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر…
خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان.
تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم.
ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم
این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید،
اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم،
بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛
البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است.
یا رب زِ کرم، بر من درویش نگر
هر چند نیَم لایق بخشایش تو
بر حال من خسته دل ریش نگر
حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم
بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید
و با او آشتی کنید؛ زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است.
فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛
دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛
ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین و پیامدار او زینب باشید؛
هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد.
بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد….
شنبه ۷/۴/۶۵
ساعت ۵ بعدازظهر
بنده مخلص و گنهکار، امیر حاج امینی
پیامبر اکرم(ص)فرمودند…
نگه داشتن وحفظ دین و ایمان در آخرالزمان همانند..
نگه داشتن ذغال گداخته در کف دست است..
پیامبر اعظم(ٌص)فرمودند..
در آخرالزمان کارهای زشت بعنوان کارهای خوب توجیه میشوند..!
و زنان موی سر خودشان را همانند کوهان شتر زینت میدهند..!
دوران آخرالزمان دورانی است که..!
بعضی از آقایون دوست دارند خودشان را شبیه خانوم ها آرایش کنند.!
آخرالزمان... جون مادرت تا آخرش بخون
:
:
دختران در آخر الزمان
در آخر الزمان پسران خود را مانند دختران ودختران خود را همانند پسران می نمایند
دختران خود فروشی می کنند
پیامبر اعظم(ٌص)فرمودند..
در آخرالزمان کارهای زشت بعنوان کارهای خوب توجیه میشوند..!
و زنان موی سر خودشان را همانند کوهان شتر زینت میدهند..!
و اگر کسی بخواهد جلوی حرام خود را بگیرد یا نهی از منکر کند.!
بدجوری او را مورد عنایت قرار میدهند!!! آن هم چه عنایتی..!!!
پیامبر اکرم(ص)فرمودند…
نگه داشتن وحفظ دین و ایمان در آخرالزمان همانند..
نگه داشتن گلوله ی آتش در دست است..
امـــــروزه..!!در زمانی به سر میبریم که..!!
اگه یک مادر نـجـیـبـی به دختر کوچیـــکش روسری بستن را یاد میدهد..
بعـــضی ها به این مادر نـجـیـب تیکه می اندازند و میگوید..!؟!
.
مــگر میخواهی با این روسری بستن دخترت رو خــفــه کنی..!!
ولـــش کن..!!هنوز بچه است و چیزی نمی فهمه..!!
امـــــــــــــا…!!
اگر مادری دخترش را از کوچیکی آرایش بکنه و مثل عروسک..
به همه نشونش بده..!!همه به این مـــادر میگن..!!
چه مادر با کلاسی!چه مادر با سلیقه ی!که اینگونه دخترش رو بزک میکنه.
خواسـتم به این اشخاص با کلاس بگم که اگر شیــعه هستید شک نکنید…
همه این مســـائل را امــــام عصر(عج) دیـــده است..!!
.
شرمنده ام مولا جان که در این دوره زمونه در میان محبانت چقدر..
غــــــریــــــبــــــی..!!
بخدا من دیگه حرفی ندارم!فقط میتونم بگم مولا جان شرمنده.زود بیا
خیلــــی ها را صـــدا میزنند
امـّـا
تنها عده ای میشنوند !
گام به گام عملی و مستند
دوستی و انس با روح یک شهید
هممون میدونیم شهید زندست و به انقلابی که به ثمر رسونده, سر میزنه و مدام اونو از گزند خطرات و تهدیدات حفظ میکنه...
حالا تصور کنیم یا یکی از شهدا بتونیم رابطه دوستی - عاطفی برقرار کنیم....
فکر میکنین چه اتفاقی میفته !؟
روح شهید با روح شما رفیق و همراه میشه.
از فردا حضور شهید رو همیشه کنار خودتون احساس میکنید چون روح شما همیشه همراهتونه !
هر انسان مؤمنی از زمانی که به تکلیف می رسد تا زمانی که می خواهد از این دنیای فانی رخت بر بندد و به عالم باقی سفر نماید، از طرف خداوند حکیم موظّف به انجام تکالیفی شده، که در بین این تکالیف هیچ تکلیفی از نظر ارزش، به اهمیت نماز نمی رسد. در حقیقت به جرأت می توان گفت: گل سرسبد تمام واجبات، نماز است و هیچ واجبی جای نماز را نمی-گیرد. تا جایی که پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت امام باقر (علیه السلام) در مورد آن می فرماید:
(الصلاةُ عمود الدین)1؛ نماز ستون دین است.
یعنی خیمه دین ما بر ستون نماز، بر پا شده به گونه ای که اگر نماز نخوانیم خیمه دین ما به زمین می خوابد.
حواست باشد....
داریم جایی "زنـدگـــی" میکنیم کـه:
هَرزگی "مـُـــــد" اســت (!)
بی آبرویــی "کلاس" اســـت (!)
مَســـــتی دود "تَفـــریــح" اســـت (!)
رابطه با نامحرم "روشــن فکــری" اســت (!)
گــُـرگ بــودن رَمـــز "مُوفقیت" اســـت (!)
بی فرهنگی "فرهنگ" است(!)
روز نهم دی روز حضور گسترده مردم ایران در دفاع از کیان ولایت و خروشی در جهت پاسداشت امامت ائمه هدا علیهمالسلام بود؛ چرا که مردم جسارتِ خائنین را به عاشورا و امام حسین دیده و مظلومیت ولی امر خود را ماهها شاهد بودند.
باید توجه داشت این حرکت عظیم یک روزه و یک ماهه و یک ساله شکل نگرفت بلکه زیر بنیادهای آن در خون و جان مردم ایران وجود داشت که چنین خروشی صورت گرفت که در این مقال به بیان یکی از زیر بنیادهای اصلی این حرکت میپردازم:
بررسی شاخصهی سبك زندگی بسیجی از دیدگاه امام و رهبر معظم انقلاب اسلامی
حوادث پر التهاب ماههای ابتدایی شكلگیری انقلاب اسلامی، ضرورت بسیج همگانی ملت برای دفاع از امنیت كشور در برابر ناآرامیهای ایجاد شده توسط دشمنان انقلاب را ایجاد كرده بود. در این میان، ماجرای تسخیر لانهی جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام و آشكار شدن تبدیل این سفارتخانه به پایگاهی برای جاسوسی و توطئهافكنی برضد نظام جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی را در شرایط ویژهی «رویارویی مستقیم با آمریكا» قرار داد. تهدید آمریكاییها برای حملهی نظامی به قصد آزادی جاسوسان، دغدغهای بود كه ضرورت وجود نیروی منسجم، آموزش دیده، نظامی، انقلابی و مردمی برای دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامی را بیش از گذشته، فراهم آورد. در چنین شرایطی بسیج مستضعفین به فرمان حضرت امام خمینی(ره)، در 5 آذر 1358 صادر گردید. حضرت امام در همان ایام در دیدار با جمعی از پاسداران، دربارهی ضرورت دفاع از كشور فرمودند:
«مملكت اسلامى باید همهاش نظامى باشد. تعلیمات نظامى داشته باشد ... یك مملكت بعد از یك چند سالى بشود یك كشورى با 20 میلیون جوان كه دارد 20 میلیون تفنگدار داشته باشد. 20 میلیون ارتش داشته باشد و این یك هم چه مملكتى آسیب بردار نیست.»[1]
بسیج یعنی دفاع از اقتدار ولی خدا
بسیج یعنی کمک به حفظ اسلام و شئونات اسلامی
بسیج یعنی تعجیل در فرج ولی خدا
بسیج یعنی تربیت نفس برای شهادت در راه ولی خدا
بسیج یعنی چراغ خاموش عاشورایی بودن
و مگرعاشورا هم حرکتی برای ولی خدا و اسلام نبود ؟
پ ن : به ما ربطی ندارد هر دارنده کارت عادی و فعالی هر چفیه اندازی خطایی کرد و شأن یک بسیجی واقعی را نداشت ، با جایگاه بسیج خلط کنیم ...
ارزش و جایگاه عظیم بسیج به ظاهر یک بسیجی نیست .. مشکل ما در بسیجی شدن گاهی همین است که پازلی از بسیج میسازیم که هر تکه اش خطای یک بسیجی ست و اخر با این تکه ها بسیج را تعریف میکنیم ... چه زیانکار است هر کسی که عرضه ندارد در جایگاه یک بسیجی ، تفکر بلند عاشورایی داشته باشد و زیانکارتر انانکه ارزش های مقدس بسیج را به خاطر اشتباهات برخی بسیجیان به بهایی اندک فروختند .. در جایی تدریس داشتم به دانشجویان گفتم از بسیج خوشتان نمی اید اما هیچ دلیل قانع کننده ای ندارید .
قیمت انقلاب و خون تک تک شهیدان را بالا پائین میکنید با قیمت یک تخم مرغ که بالا پائین میشود در مملکت ، انقلاب ما انقلاب تخم مرغ و سیمان و اهن بود ؟؟انقلاب ما ، انقلاب زنده کردن ارزشها بود انقلاب نهی از منکر بود انقلاب برای برپائی نماز بود . انقلاب ما برای تعجیل در فرج اقا بود .
ما اخر هم میمیریم و نمیتوانیم به عده ای حالی کنیم که عزیز من ارزش ها با انهایی که در لباس ان ارزش ها خطا میکنند
جداستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ...
شوق زيارت امام حسين(ع)، همواره در دل و جان دوستداران آن حضرت شوري عظيم برپا مي کند و همين اشتياق وصف ناپذير سبب مي شود، هر سال، در روز اربعين شهادت امام حسين(ع)، کربلا به ميعادگاه ميليون ها عاشق و شيفته حضرت و مکتب انسان ساز ايشان تبديل شود.
عاشقاني که خود را از راه دور و نزديک براي کسب فضايلي که اهل بيت(ع) در تبيين اهميت کم نظير زيارت امام حسين(ع) بيان کرده اند، به کربلا مي رسانند.
اما زيارت حضرت سيدالشهداء(ع) محدود به زمان و مکان خاصي نيست.
پس خوشا به حال آنانی که در این ایام حسینی می شوند و با قفله عشق همراه می شوند...
و بالاتر ؛
خوشا به حال آنانی که حسینی می مانند و با انتخاب راه سید الشهدا(ع) ادامه اش می دهند ...
سلام ، راستش من که سنم به اون موقع ها قد نمیده ، که بدونم بچه ها توی جبهه شب یلدا میگرفتن یا نه ؟ اما به نظر من فکر کنم اونا هم شب یلدا داشتن ، البته بجای هندوانه ، مین هندوانه ای داشتن به جای انار ، بمب اناری داشتن ، بجای آجیل ، گلوله و خمپاره داشتن ، بجای سرگرمی ، ذکر و یاد خدا داشتن ، بجای صحبت کردن ، خشم شب داشتن ، بجای ..... و خیلی چیزای دیگه ، بیاین امشب را مثل شهدا صبح کنیم ، مثل اونموقع که بچه ها تا صبح ذکر خدا میگفتن و نماز شب میخوندن ، تا صبح طلب مغفرت میکردن واشک میریختن...
برای شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
امام علی علیه السلام: «مجاهدی كه در راه خدا به شهادت رسیده باشد، پاداشش بیشتر از كسی نیست كه بتواند گناه كند و پاكدامنی ورزد».
بیاید این تک تیر انداز رو بشناسیم؟
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
شهید زرین تک تیراندازی بود که صدام برای زنده و مرده آن جایزه گذاشته بود .
روحش شاد و یادش گرامی باد
بهش گفتم : بابا این چه حرفیه قراره از تلویزیون پخش شه ها یه جمله بهتر بگو برادر ...
با همون لهجه اصفهونیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه بجای کمپوت به من رب گوجه افتاده...
آنانی که برای من و شما جنگیدن،سختی کشیدن،تیکه تیکه شدن، زنده زنده سوختن،و زنده زنده توسط بعثی ها زیر انبوهی از خاک شدن!!کسایی که با دیدن عکسشون شرمنده میشیم که آیا واقعا حقشون رو ادا کردیم یانه!! یا اصلا حقی به گردن ما دارن؟؟؟!
ميدونم چي جواب شهداروبگم ..!!!
دوستم اومده ميگه اگه يه روز شهدا بپرسن چي كارانجام دادي براما جوابشونو داري؟
منم مثل مرد پريدم وسط حرفشو گفتم بله كه مي دونم چي جوابشونو بدم خيلي هم آسونه
ميگم ببخشيد شما خون داديد و من فقط نگاه كردم و شنيدم تواز مرز من دفاع كردي كه يه وقت ناموسم بی چادر ازخونه نره بيرون
تو باصداي الله اكبر وياحسين ويااباالفضل رفتي توميدون؛منم هيچ وقت هندزفري از گوشم نميفته يكسره
صداي دلنشين موسيقي توي گوشمه ودارم بااين صداازمرزم دفاع مي كنم
تو خون در راه مادادي منم براي دوست دخترم اس ام اس دادم و عشق كردم
شهيد جان جوابت اينه!!! كه تو باچشمات معنويات و عشق ديدي منم آره عشقو ديدم اما به نگاه كردن به نامحرم
به نگاه كردن به فيلم های.....آره دقيقاًمنم از ميهنم دفاع كردم
pdf کتاب خاک های نرم کوشک نوشته سعید عاکف برای اولین بار توسط وبلاگ شناخت رهبر آماده دانلود شده است . این کتاب بسیار تأثیر گذار است . خواندن این کتاب را که پرتیراژترین کتاب دفاع مقدس است به همراه دیگر کتاب های آقای سعید عاکف به شما دوست عزیز توصیه می کنم .
مقام معظم رهبری در جمع فیلم سازان و کارگردانان سینما و تلویزیون در تاریخ بیست و ششم خرداد هشتاد و پنج در مورد این کتاب می فرمایند:
الان چند سالی است که کتابهایی درباره سرداران و فرماندهان باب شده و مینویسند و بنده هم مشتری این کتابها هستم و میخوانم.
بعضی از اینها را من خودم از نزدیک میشناختم و آنچه در باره شان نوشته شده، روایتهای صادقانه و بسیار تکان دهنده است – این هم حالا آدم میتواند کم و بیش تشخیص دهد که کدام مبالغهآمیز است و کدام صادقانه است – آدم میبیندبرخی از این
شخصیتهای برجسته، حتی در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمدهاند؛
این اوستا عبدالحسین برونسی، یک جوان مشهدی بنا، که قبل از انقلاب یک بنا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشتهاند و من توصیه میکنم و واقعا دوست میدارم شماها بخوانید. من میترسم این کتابها اصلا دست شماها نرسد. اسم این کتاب «خاکهای نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده. ایشان اول جنگ وارد میدان نبرد شده بود و بنده هم هیچ خبری نداشتم.
بعد از شهادتش، بعضی از دوستان ما که به مجموعههای دانشگاهی و بسیج رفته بودند و با این جوان بیسواد – بیسواد به معنای مصطلح؛
البته سه، چهار سالی درس طلبگی خوانده بوده، مختصری هم مقدمات و ابتدایی و اینها را هم خوانده بوده – صحبت کرده بودند، میگفتند آنچنان برای اینها صحبت میکرده و حرف میزده که دلهای همه اینها را در مشت میگرفته.
دانلود در ادامه مطلب
به راستی که هر دو روبه سوی قبله اند ، اما این کجا و آن کجا؟
این در حال سجود و عبادت خالق و آفریدگار جهان ...
آن در حال گناه و معصیت و پیروی از شیطان ...
این در حال بندگی خــدا ...
آن در حال بندگی شیطان ...
این در حال پرداختن به روح و روان معنوی ...
آن در حال پرداختن به جسم و دنیای مادی ...
این در حال کاشت بذر و پرورش درخت ...
آن در حال کندن گل و بوته ها و پرورش آفت ...
این در حال ساخت بنا ...
آن در حال تخریب بنا ...
این در حال اتصال به خدا ...
آن در حال انفصال از خدا ...
این نــــمـاز [نــه + مـاز = پیچ و خم ندارد] ...
آن بــــمـاز [بــه + مـاز = پیچ و خم دارد] ...
عاقبتِ این ، ورود به بهشت و روبه رویی با خدا ...
عاقبتِ آن ، ورود به جهنم و روبه رویی با شیطان ...
سبک زندگی بسیجی- برخی مقامات آمریکایی در حالی از ترور سردار سلیمانی سخن میگویند که مقام معظم رهبری چهار مرتبه سردار سلیمانی را “شهید” و “شهید زنده” خطاب کرده و راجع به ایشان و همرزمانشان فرمودهاند: “خدای متعال میخواست اینها زنده بمانند و برکاتشان برای کشورشان و دنیای اسلام ادامه پیدا کند.”
سالهای حماسه را هنوز به یاد داریم. سالهایی که هر از چند گاهی سکوتش را صدای خمپاره ها و موشک ها می شکست و آرامش ما یاد خدا و ذکر او بود. هنوز به خاطر داریم سالهایی را که برای عده ای هشت سال دوری از کشور بود تا آرامش یابند و آرامش عده ای دیگر فرستادن جوانهایشان در لبیک به ندای امام. از خاطرمان نرفته و نخواهد رفت جانفشانی رزمندگانی که با لباس خاکی فرشی به عرش رفتند و ره صد ساله را یک شبه طی نمودند.
از یادمان نرفته و نخواهد رفت سنگرهایی را که زیارت عاشورا ذکر علی الدوام اهلش بود. بسیجیانی که گاه از نماز شبهایشان شهادت طلب می کردند و آن آخرین نمازشان می شد.
خردسال ترین شهید دفاع مقدس،
نامش حسین بود
اهل شهرستان جم(استان بوشهر)،
در دوازدهمین بهار عمرش دست پدر را می گیرد به محل اعزام می برد تا رضایت دهد.
برای رفتن،
عملیات بیت المقدس حسین را به آرزویش رساند
شب عملیات گفتند حسین نیا،
حسین گفت: من برای سقایی شما می آیم.
حسین تیربارچی را به هلاکت رساند تا گردان در محاصره را نجات دهد.
رزمنده ای آب خواست...
حسین آب آورد
سر حسین بالا آمد
خمپاره ای ...
اینگونه بود که حسین حسینی شد.
گرامی باد یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهید حسین صافی.
پس بهتره
.
.
.
به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان. شرایط برام خیلی سخت بود.از یه طرف آب و هوا غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه ی بداخلاق. یه روز دیگه طاقتم طاق شد و گفتم:" زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت شده". حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد. دو ماه از رفتنمون به خونه دوم گذشته بود که فهمیدم اجاره ای که واسه این خونه می ده از حقوق ماهیانه اش بیشتره.
بهش گفتم:" خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه.نمی خوام بیشتر از این اذیت بشی".
گفت:" نمی خوام همسری که تموم قوم و خویشش رو ول کرده و به خاطر من به یه زندگی ساده تن داده و از شهر خودش دور شده رو، ناراحت ببینم".
خاطره ای از شهید حسین تاجیک/همسفر شقایق،ص276
مقام معظم رهبری:
اگر در جامعه ای خانواده مستحکم شد و زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت کردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همکاری هم مشکلات را برطرف نموده و فرزندان را تربیت کردند، جامعه ای که اینطور خانواده ها را داشته باشد به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد.
زندگی نامه
وی فرزند محمد تقی است که در خانواده ای مذهبی د ریکی از روزهای بهاری اردیبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قیام درخانه ای محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین به فوز شهادت نایل آمد، با صفا وصمیمیت ودر زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان ، سپری کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی واول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراین شهر گذراند. درهمین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. شخصیت او با داشتن خانواده ای متدین ومذهبی و شرایط خاص شهر مقدس قم و نیز زمینه مساعد روحی به گونه ای شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنی اسلام بود.
درباره آيه 8 سوره تحريم تفاسير و بحث هاي زيادي وجود دارد. در اين مجال كوتاه، تنها يكي از كاربردي ترين روش هاي عمل به اين دستور الهي و نتيجه آن را به حضورتان تقديم مي كنيم. جواد عنايتي ، از اهالي كاشان ،تصميم مي گيرد به فرمان الهي در سوره تحريم عمل كند
سبک زندگی بسیجی: بسياري از ما، اين فرمايش خداوند عالميان در سوره تحريم، آيه 8 را شنيده و خوانده ايم كه :
«يا أيُّهَا الذِّينَ آمَنُوا تُوبُوا إلي اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسي رَبُّكُمْ أنْ يُكَفِّرَ عَنكُم سَيِّئاتِكُم وَ يُدخِلَكُم جَنَّاتٍ تَجري مِن تَحتِها الأنهارُ»
اي كساني كه ايمان آورده ايد! توبه كنيد، توبه اي خالص، اميد است [با اين كار] پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايي از بهشت كه نهرها از زير درختانش جاري است، وارد كند.»
پيرامون اين آيه بحث ها و روايات تاريخي و كلامي زيادي وجود دارد كه براي اطلاع از آنها مي توانيد به كتب تفسير و منابع فقهي مراجعه كنيد. در اين مجال كوتاه، تنها يكي از كاربردي ترين روش هاي عمل به اين دستور الهي و نتيجه آن به حضورتان تقديم مي شود. باشد كه در دل هاي سياه ما غرق شده گان در گرداب عادات سخيف انساني كارگر افتد:
جواد عنايتي، يك بسيجي از اهالي كاشان، در بهار سال 1363 هجري شمسي، تصميم مي گيرد به فرمان الهي در سوره تحريم عمل كند و اين تصميم خود را اين گونه مكتوب مي كند:
اين جانب جواد عنايتي در روز يكشنبه، تاريخ 9 /2/ 63 در ساعت 5/5 بعد از ظهر توبه كردم و از اين تاريخ به بعد هرگز دنبال گناه نمي روم.
جناب جواد عنايتي، حدود دو سال و نه ماه بعد، به تاريخ ۲۱ دي ماه سال ۱۳۶۵ طي عمليات كربلاي ۵ در شلمچه مزد خود را دريافت مي كند و بال در بال فرشتگان مي گشايد.
.: Weblog Themes By Pichak :.